سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و روایت شده است که امام علیه السلام کمتر به منبر مى‏نشست که پیش از خطبه نگوید : ] مردم از خدا بترسید که هیچ انسانى بیهوده آفریده نگردیده تا به بازى پردازد ، و او را وا ننهاده‏اند تا خود را سرگرم بى‏فایدت سازد ، و دنیایى که خود را در دیده او زیبا داشته جایگزین آخرتى نشود که آن را زشت انگاشته ، و فریفته‏اى که از دنیا به بالاترین مقصود نایل گردیده چون کسى نیست که از آخرت به کمترین نصیب رسیده . [نهج البلاغه]
محمد سیار - ساعت رباعی
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 90971
بازدید امروز : 3
........ پیوندهای روزانه........
مسافر [147]
[آرشیو(1)]

..........حضور و غیاب ..........
یــــاهـو
........... درباره خودم ..........
محمد سیار - ساعت رباعی
........... لوگوی خودم ..........
محمد سیار - ساعت رباعی .......جستجوی در وبلاگ .......

...........لوگوی دوستان من ...........

........... لینک دوستان من ...........
مونا زنده دل
آه از دلت ...آه
آیاز
الهه مینایی
محمد حسینی مقدم
انجمن ادبی رهیاد
رضا رییسی

............. بایگانی.............
شروع
تابستان 1386
زمستان 1385
پاییز 1385

............. اشتراک.............
 
............ طراح قالب...........


 
  • جای خالی پدر....

  • نویسنده : محمد سیار:: 85/8/8:: 12:38 صبح

    از گنج   زمان گهر  طلب دارد او

    واز نامه رسان خبر  طلب دارد او

    هر صبح کنار در پسر منتظر است

    از   خاک  وطن پدر  طلب  دارد  او

    .................

    او مانده و شبهای بدون سحرش

    او مانده و یک عمر قضا و قدرش

    از جنگ فقط همین غنیمت دارد

    او مانده و یک عکس به جای پدرش

     


    نظرات شما ()

  • یک مادر رفت ....

  • نویسنده : محمد سیار:: 85/8/4:: 7:25 صبح

    امروز  همه  توده ی  باور    رفته است

    گویی که غروب هم به خاور رفته است

    خورشید   بسان  ابر  ، غم   می بارد

    امروز در این حال که مادر رفته است


    نظرات شما ()

  • خودت کردی که .... بر خودت باد!

  • نویسنده : محمد سیار:: 85/7/30:: 12:50 صبح

     

    باد  از   سر سرعت   زیادش  تنهاست

    کوچ از  طمع سبزه ی  نو بی  فرداست

    لعنت به خودت  اگر  که  بد خواسته ای

    تقصیر  فلک  نبود  اگر  کج  شد  راست

     


    نظرات شما ()

  • شاید خواب !

  • نویسنده : محمد سیار:: 85/7/13:: 7:37 صبح

     

    از  دوری   تو  در  تب  و  تاب   شدم

     

    در  طول  و  داز  سفرت   آب   شدم

     

    در خواب مگر جان به دمت  تازه کنم

     

    امشب به امید وصل تو خواب شدم


    نظرات شما ()

  • امروز ....

  • نویسنده : محمد سیار:: 85/7/9:: 3:4 عصر

     

    اندوه  دلم   به خنده ای   دزدیدی

     

    بر، ابر نشستی و به   غم  باریدی

     

    از صبح سحر تا به لب مرزی شب

     

    امروز    به    اندازه   گل  رقصیدی


    نظرات شما ()

  • حال وهوای پائیز....

  • نویسنده : محمد سیار:: 85/7/9:: 1:53 عصر

    بوی خوش صد ترانه را  باد   خرید

     

    جنس  نفس  جوانه  را باد   خرید

     

    نفرین بفرست بر دم و زوزه ی باد

     

    ذوق  و  طرب  زمانه   را باد  خرید


    نظرات شما ()

  • یک شروع! شاید خوب

  • نویسنده : محمد سیار:: 85/7/8:: 12:55 صبح

    هرشام و سحر در پی آن شعر ترم

     

    کز  تازگیش    هوش  ز  دلبر  ببرم

     

    اندوه که در هیچ   دکان  نفروشند

     

    افسوس که نتوانم از این به بخرم


    نظرات شما ()

    <      1   2   3